1

دوباره اومدم روزانه نویسیامو شروع کنم...یه مدت تو دفتر مینوشتم ولی همش استرس خونده شدنشو   توسط شهریار دارم برا همین تصمیم گرفتم که اینجا بنویسم..خیلی خسته  ام...الان که دارم این پست و مینویسم صدای دسته میاد قلبم شکستست...خدایا ترو به امام حسینت قسمت میدم که سال بعد اینجا نباشیم و رفته باشید...یا امام حسین من کسیو ندارم تو بشو پشت و پناهم..


بعد از اینهمه اومدم اونم با دل پر...چکار کنم  ...صبرم تموم شده دیگه هر روز یه دنیا میگذره برام..


دلم روشنه خدا کمکمون میکنه مطمعنم..

خب از خودم بگم  خونه و گذاشتیم برا فروش دو هفته میشه ولی از مشتری خبری نیست

ورزشو شروع کردم وزن الانم 58 و دور شکمم90 ایشالا میخام به وزن 50 و دور کمر 85 برسم...

زبانمم خدارو شکر ول نکردم و همیشه میخونم...

دیگه همینا...

پستم درهمو برهمه میدونم ولی دیگه همیشه یا حداقل یک روز درمیون پست میذارم ..

این روزا و شبا منو  هم دعا کنید نیاز دارم شدید...


نظرات 1 + ارسال نظر
بهار یکشنبه 18 مهر 1395 ساعت 22:40 http://likespring.blogsky.com

سلام عزیزم
کجا رفتی یهووووو؟
خوبه که برگشتی....واقعا هیچ جا وبلاگ نمیشه...
از خدا میخوام به حق همین شبهای عزیز خودش گره از کارت باز کنه

سلام عزیزم...خیلی بی حوصله بودم ترجیح میدادم ننویسم تا اینکه انقدر تلخ بنویسم...
مرسی عزیز دلم ..انشالله

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.